Saturday, January 25, 2014

انسان ها


ما انسان ها موجودات عجیبی هستیم 
در حالیکه مدام از حق سخن میگوییم که اگر وسط بحث با مخالف خود بفهمیم که حق با اوست ولی باز هم حرف خودمان را میزنیم 
ما در حالی علم می آموزیم که نیازی به آن علم نداریم و فقط مدرک میگیریم که مدرک داشته باشیم، یعنی برای یک کاغذ و مهر 18 سال عمر خود را تلف میکنیم در آخر هم مدرک لب کوزه را به مصاحبه استخدام میبریم و با آن فخر میفروشیم در حالیکه خودمان هم میدانیم لیسانس مکانیک و سیالات در شغل منشی اداره حتی به درد لب کوزه هم نمیخورد. 
ما عجیب هستیم که نعمت خدا را از درخت میچینیم و آنقدر گران میفروشیم که انگار ما خدای این میوه بوده ایم 

Monday, August 20, 2012

این اسمان نمی بارد

این روز ها زلزله زیاد شده ضرف یک هفته 12 تا زلزله اومده که 2 تاش تو ایران بوده  سوریه(شام) شلوغ شده مرگ بسیار زیاد شده و دیگه کسی به فکر مردم نیست دولتمرد ها گرگ ترین ادم ها هستند و دروغگو ها راستگو شمرده میشوند و بازار آنقدر کثیف شده که نگو... مردم هر روز ارزوی مرگ میکنند و با همهی امکانات باز هم ناشکری میکنند .
در تاریخ عده ی زیادی نام این دوران را اخر زمان گذاشتند که در آن وقت ها و زمان ها بی برکت میشوند و مردم تنــــــــهــــا ......
اینجا بلندترین صدا ها صدای شیطان و کوتاه ترین انها صدای حق است .
به قول جد عزیزم که از معصومین بود : در دوره اخر الزمان مومنان کم و کافران زیاد شوند  و مردم مومنان را تمسخر کرده  و انان را از جامعه دور کرده  و سزای این مردم که از علما فاصله گرفتند چیزی جز قحطی و زلزله و خشکسالی و طاعون نیست ......
تحلیلش با شما
با تشکر
skyhue.blogspot.com

ترجمه

جملاتی كه مترجم ننه مرده كه باید ترجمه كند:

جمله احمدی نژاد به فارسی چنین بود: « غرب دست از بچه بازی بردارد و با دم شیر بازی نكند. ... لوماتن چنین نقل كرد: « احمدی نژاد گفت كه غرب دست از لجاجت و تجاوز به كودكان بردارد و با شیرها بازی نكند.» نشریه اسپانیایی ال پائیس نیز نوشت: « رئیس جمهور ایران غرب را متهم به كودك آزاری كرد و گفت كه شورای امنیت نباید با شیرها بازی كند.» نشریه لا كرودونیای ایتالیا
نیز نوشت: « احمدی نژاد به غربی ها هشدار داد كه نباید با لجبازی به كودكان تجاوز كنند و شیرها را بكشند.»

جمله علی لاریجانی: با نشان دادن « لولو» ی شورای امنیت، مردم ایران رو به قبله نمی شوند.... ترجمه نیوزویك: علی لاریجانی گفته است كه اگر شورای امنیت مثل موجوداتی كه بچه ها را می ترسانند ظاهر شود، مردم ایران به سوی قبله مسلمانان جهان دراز نمی كشند**. ** ترجمه نشریه اسپانیایی ال پائیس: علی لاریجانی گفت كه اگر شورای امنیت چیز ترسناكی را هم به ایرانیان نشان دهد، باز هم مردم ایران به سوی عربستان سعودی نمی خوابند**. ** ترجمه نشریه فرانسوی اومانیته: علی لاریجانی گفت كه دراز كشیدن ایرانیان به سوی مركز اعتقادات مسلمانان بستگی به این دارد كه آنها از موجودات افسانه ای بترسند، این یك داستان ایرانی است* *

احمدی نژاد:آمریكا بدونه اون ممه رو لولو برد ... ترجمه نیوزویك: احمدی نژاد گفت سینه های زنان ما دیگر طعمه آمریكا نخواهد بود چون موجودات افسانه ای ایران آنها را قبلا مال خود كرده است** * ترجمه روزنامه اطریشی آستریا تودی:ایران آمریكا را به حمله جنسیتی به زنان ایرانیان متهم نموده و عنوان كرده اینها در ایران متعلق به LOO LOO ها میباشد كه موجوداتی تخیلی هستند!!

Monday, July 30, 2012

شاه قبلی، رهبر فعلی و ما



ازمتن:
««آنچه هر دو جا به باد می رفت حق شهروندی و آزاد زیستن بود، چیزی که نه رهبر امروز و نه شاه دیروز به آن اعتقادی نداشتند و در پامال کردنش به قدر وسعشان کوشیده اند و حالا من و تویِ ایرانی هرچند دلشکسته ی انقلابیم اما شرمنده ی شاه که دیگر نباید باشیم.»»
--------------------------------------------------
چه خوب که شبکه ی حرفه ای و مُتمکنِ "من و تو"، به سال انقلاب بازگشته و روزهای آوارگی شاه از تهران تا قاهره را روایت کرده است و مستندی جذاب ساخته با تصاویر کمیاب که راوی اش، بانویِ فرهیخته، فرح دیباست که روزگاری حکمِ دانای کل داشت و حالا شده ناظر غایب. به هر حال، شنیدن روایت آنها که در شکستِ شاهانه سهیم بودند نیز جزئی از تاریخ است، هرچند حقیقتِ آن نیست.

نوستالژی جوانان تاریخ نخوانده ی شاه ندیده، فرصتی ساخته و از سویی سرنوشت واژگونه و سیاه جمهوری اسلامی هویداست و طشتِ رسوایش پرصدا و اینک ایرانی رنجور باید بنشیند کنارِ فرح دیبا و باهم مویه کنند. تراژدی کمدی تاریخ است که ستمگران قدیمی را ظالم امروز، روسپید کرده و مظلوم. گرنه اتفاقی نیفتاده و شاه همان مستبدی است که بود.

فرح دیبا چشم به تصاویر جوانان ژولیده و کف بر دهانِ انقلاب دارد و خونسرد و مطمئن از اینکه مخاطبِ افسرده که حالا در هوایِ هیچ انقلاب و فریادی نیست، حق را به او و خاندانش می دهد که گویا یکسره پیشرفت می خواستند و در دل می گوید این بیابانگردانِ سودایی، معلوم نیست از کجا به شهر حمله کرده اند و کاخ آرزوهای ملتی را از بیخ کندند.

بانو البته حق دارد، آن کادرِ نحیفِ تصاویرِ دست ساز که نمی تواند آنچه در آن دوران و زیر گنبد کبود می رفت را روایت کند، باید بنشیند و شاه را در پرده ی خاطرات تاریخ ببیند تا بداند امروزِ ما از کجا آمده و چه شد که همه آواره ایم.

پیرمردی را به یاد آورید که نشسته بود بر خاک و تکیه بر عصا داده و سر پنهان کرده زیر شولایِ درد. او محمد مصدق بود. بدا به حال ما که در سیزده سال زندان و حصرِ احمد آباد، کسی را جرئت آن نبود که سراغش گیرد و نه خبرنگاری می توانست بیاید و بپرسد:

"جناب نخست وزیر در ماجرای ملی کردن نفت ایران و زمین زدن استعمار انگلیس چه می کردی و شاه چه می کرد؟"

شاه شادکام جوان که به پشتوانه ی آمریکا و انگلستان و هیبتِ شعبان جعفری تاجبخش، دوباره بر تخت نشسته بود، حتی نمی گذاشت نام مصدق از احمد آباد بیرون رود، چه رسد به اینکه قامتِ نحیفش به تهران بیاید و در خیابانهای شهری که در آن هزار خاطره داشت، نفسی گشت زند.

وقتی پیرمرد سر بر زمین گذاشت و برنخاست، دوستی چون سادات هم نداشت که قدری بداند و قدرتی داشته باشد تا باشکوه به خاک رود. در انزوایی ماند و رفت و مثل شاه، شصت میلیون دلار هم از ایران نبرد و خرج دادگاه لاهه نیز از سرمایه ی شخصی اش شد، اما نفت به همتش ملی گشت و این سرمایه، شاه را رهبر اوپک و شخصِ قدرتمند منطقه ساخت و اینها خدمت مصدق به ایران بود.

بعضی صحنه هاست که بهتر است بانو فرح نبینند و آنها که ضعف اعصاب دارند و قلب رنجور.

مردی بود با ریش بلند که پس از کودتای ۲۸ مرداد دستگیرش کردند و مثل غنیمتی شد قیمتی، برای والاحضرت اشرف پهلوی. وقتی به دادگاه می بردنش حکم قتلش را قبلا داده بودند و شعبان و چاقوکش ها ریختند تا قیمه اش کنند و به آن زخمها نمرد و ناچار وقتی تب داشت و می لرزید، تیربارانش کردند. او دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه محمد مصدق و کسی بود که پیشنهاد ملی شدن نفت را داد.

بانو فرح، سالهای مصدقی را به دربار نبودند و آن وقت ملکه ثریا اسفندیاری کنار شاه می ایستاد. شاید اگر ثریا پسری می آورد و با شاه می ساخت، فرح دیبا که اهل دانش و هنر بود هم به راهی می رفت که خیلی از دانشجویان ایرانی رفتند و مخالف شاه می شد، هر چند بروز نمی داد. اما چه باید کرد، اگر کنار تاج، نیم تاجی بر سر داشته باشی، تمام عدل و انصاف گم می شود.

تا اینجای کار هنوز مخالفان شاه، دست به اسلحه نبرده بودند. هنوز امید داشتند تا با مبارزه قانونی اصلاح کنند و استبداد را پس بزنند اما مگر محمد رضا پهلوی، ذره ای به دیگران فرصت می داد.

این اسمها که می بریم همه تصویرند اما خب دوربین به زندان نمی شد برد و حال و روزشان دانست.

مهندس بازرگان، یدالله سحابی، محمود طالقانی و دیگرانی که به انزوا رفتند و باز نگاه دوربین به این گوشه های متروک و مغضوب شاه نمی رفت، غلامحسین صدیقی، کریم سنجابی و حتی نخست وزیر مطرود سالهای بعد، علی امینی.

ای کاش شاه روزی ۱۸ ساعت کار نمی کرد. ناسلامتی مشروطه شده بود تا سلطنت کند و نه حکومت. بنابر مشروطه قرار بود تا مجلس همه کاره باشد و انتخابات آزاد کشور را بچرخاند و نخست وزیر فقط فرمان مجلس ببرد و شاه نیز موظف به تنفیذ قوانین بنا بر تشریفات بود، نه اینکه هر جا روی بچرخانی تمثال شاه و فرح ببینی و سایه ی شاه و ارتش و ساواک بر سر همه ی امور چرخ بزند و نه اینکه همه ی وزرا، وزیر دربار باشند و نمایندگان چاکران و جان نثاران و بازی دو حزبی و تک حزبی ازتفریحات سالمِ شاه شود.

خشونت، خشونت را می زاید و در عالم انسانی، فیزیکِ نیوتونی حاکم نیست که هر کُنشی، واکنشی داشته باشد، دقیقا برابر با نیروی وارده. زمهریر جمهوری اسلامی در پسِ فصلِ سردی آمد که در زمستانِ پهلوی بود. تصاویر هولناک شکنجه های زشت، باز تکثیر شد، چرا چون که ملت در حکومت شاه تجربه ای برای آموختن سیاست و مدارا نداشتند و آموزگاران چنین درسی که انگشت شمار نیز بودند راهی به دولت و حکومت نیافتند.

کجا بود بانو فرح، وقتی اصغر بدیع زادگان را در شکنجه گاه ساواک بر گاز پیک نیکی آنقدر نشاندند که سوختگی تا نخاعش پیش رفت و عاقبت اعدامش کردند. از یاد ها رفته است روستازاده ی به فغان آمده ای از ظلم خوانین و نامش صفرخان قهرمانی که ۳۲ سال در زندان شاه ماند تا با انقلاب آزاد شد.

اما از خسرو گلسرخی تصویر داریم، ای کاش می شد بنشینیم و همراه بانو فرح به چشم اشکبار ببینیم. جوانی سی ساله بود، سرشار از آرمان، گیرم چپ می زد و به راحتی اعدامش کردند، جرمش اینکه به اسلحه فکر کرده بود نه اینکه حتی به دست بگیرد.

اینها درست که شاه ایران را مثلِ مایملک خود دوست داشت و با آن لحنِ خودخواه می گفت ملتِ من، کشورِ من. راست است که به خونریزی در حد حمام خون اعتقادی نداشت و در اداره مملکت کارهای درست نیز می کرد، اما خانه ی استبداد هر چند باشکوه، باز از پایه ویران است.

عدل و آزادی را نیز با دیگران و سلسله های بعدی نمی سنجند و ملاک عدالت این نیست که شاه هزار نفر کشت و جمهوری اسلامی ده هزار نفر پس شاه بهتر است. آنچه هر دو جا به باد می رفت حق شهروندی و آزاد زیستن بود، چیزی که نه رهبر امروز و نه شاه دیروز به آن اعتقادی نداشتند و در پامال کردنش به قدر وسعشان کوشیده اند و حالا من و تویِ ایرانی هرچند دلشکسته ی انقلابیم اما شرمنده ی شاه که دیگر نباید باشیم.

Thursday, June 28, 2012

غذا


‎Photo: Super sofreh in Tehran!‎ا
 
 
 
این روز ها قدر سفره های قشنگ و رنگین خود را نمیدانیم قدر فامیل های زیادی که داریم و با هم هستیم را نمیدانیم و مانند دیوانه ها  حسرت نداشته هایمان را میخوریم

Monday, December 26, 2011

مصاحبه کروبی

فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی، یکی از رهبران جنبش سبز که بیش از ۳۰۰ است در حبس خانگی به سر می برد با اشاره به اینکه آقای کروبی دسترسی آزادی به اطلاعات و اخبار مختلف درخصوص انتخابات ندارند و تنها به صداوسیمای “میلی” و نیز به تازگی به دو روزنامه دسترسی دارند می گوید: من در دیدار اخیر خود نیز به ایشان اطلاع دادم که برخی نزدیکان و دوستان از تهران و شهرستان ها مراجعه می‌کنند و نظر جنابعالی را درخصوص شرکت در انتخابات و کاندیداتوری نیروهای اصلاح‌طلب جویا می‌شوند.
به گزارش سحام نیوز، خانم کروبی، نماینده سابق مجلس، می گوید آقای کروبی ایشان به من گفتند “موضع‌گیری‌هایی که از دبیر شورای نگهبان و وزیر اطلاعات و برخی دیگر از مسئولان و مخصوصا صدا و سیما شنیده‌ام حاکی از آن است که به اعتقاد “آنان” دشمنان انقلاب و نظام می‌خواهند از فرصت انتخابات استفاده کنند و امنیت کشور را برهم زنند! آقایان از تداوم قهر و نارضایتی مردم به خوبی مطلع‌اند و می‌خواهند انتخاباتی فرمایشی و دستوری ترتیب دهند.
به گفته ی آقای کروبی، آن ها با رد صلاحیت و ابطال برخی حوزه‌ها و پرکردن صندوق‌های رای از رای‌های بدون صاحب، و سپس برخورد و دستگیری و به وجود آوردن رعب و وحشت و امنیتی کردن کشور، پروژه تکراری انتخابات ۸۸ را بار دیگر پیاده کنند و از کاندیداها بخواند که برای دریافت جواز تایید صلاحیت شورای نگهبان، به تعبیر آنان از “سران فتنه” و گروه خودساخته ی “جریان انحرافی” اعلام برائت کنند.
بر اساس این گزارش وی تاکید کرده که چسباندن گروه منتسب به “جریان انحرافی” توسط حکومت به طیف اصلاحات، جنبش سبز و مردم معترض، سناریوی نخ نما شده ای در این پروژه است. که البته مردم بر ماهیت این اقدامات نمایشی به خوبی واقفند.
به گفته ی آقای کروبی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده آقایان ستاد مبارزه با تخلفات انتخاباتی را با حکم رییس قوه قضائیه تشکیل داده‌اند و همه اینها نشان دهنده آن است که آقایان هیچ اعتقادی به رای مردم ندارند و از هم اکنون خود را برای برگزاری انتخاباتی فرمایشی آماده می‌کنند.
بر اساس این گزارش آقای کروبی پیشنهاد کرده است برای اینکه از این بیشتر آبروی اسلام و روحانیت نرود و مردم و فعالان سیاسی دلسوز نظام، مجددا گرفتار نشوند، بهتر است جمع اندکی که مورد قبول آقایان هستند مانند: علی اکبر ولایتی، محسن رضایی (که در انتخابات ۸۸ نظرات بدیعی داشتند) به سخنگویی حدادعادل و احمد خاتمی (به عنوان حاکم شرع قاطع، که وی، حقیر و آقای موسوی را محارب اعلام کرده بود)؛ به ریاست احمد جنتی، که عمر او دراز باد، به عنوان شورای عالی انتخابات منصوب شوند و افرادی را به عنوان نماینده ملت انتخاب (منصوب) کنند و تیر آخر را به پیکره جمهوری اسلامی که در سال ۵۸ با رأی قاطع و بی سابقه مردم تصویب و تاسیس شد؛ بزنند تا انشاله مردم در فرصتی مناسب، ارزش های موجود در قانون اساسی سال ۵۸ را، البته با اصلاحاتی که در گذر زمان ضروری می‌نماید، احیا کنند.

سیاست یعنی خانواده

یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدر جان؛ لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی !؟
پدرش فکر می کنه و می گه : بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی.
من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم.
مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اون اداره می کنه.
کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره.
تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی.
داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است.
امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی.
پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادر کوچیکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابی خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه... می ره تو اتاق کلفت شون که اون رو بیدار کنه، می بینه باباش توی تخت کلفت شون خوابیده و...؟؟؟!!! ؛ می ره و سر جاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه.
فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! رو سیاست فکر کردی ، حالا فهمیدی سیاست چیه؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست. سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده، در حالی که جامعه به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تونه جامعه رو بیدار کنه، و نسل آینده داره توی کثافتی دست و پا می زنه که جامعه با بی خیالی تمام مصلحت را بر این ترجیح داده است .

تولستوی داستان

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!!

Monday, November 21, 2011

دشمن مشترک

از محمد جواد بابت این مطلب قشنگشون ممنونیم
چند وقت پیش توی فیسبوک میگشتم که متوجه گروهی شدم که از خلیج عربی  حمایت میکردند و دلایل جالبی هم داشتند خیلی هاش هم عاقلانه بود  مثلا در یکی از عکس ها مقایسه جالبی از نحوه مدیریت ایرانی ها داشتند حرف اون ها این بود که ایران داره خلیج فارس رو نابود میکنه و عکس های جالبی هم مثل عکس های زیر گزاشته بودند

این عکس رو که دیدم واقعا ناراحت شدم دیدم راست میگن ما نتونستیم اون طور که باید و شایسته است این خلیج رو بسازیم .
نکته جالب تر این بود که اون ها ایران رو هم دست آمریکا معرفی کردند و عکس هایی رو گذاشته بودند که توش ایران و آمریکا و اسراییل متحد بودند تا خلیج فارس باشه و خلیج عربی از بین بره


نکته جالب تمامی این عکس ها این بود که توی اون ها امام خامنه ای مورد هدف قرار گرفته بود جالبه نه؟؟؟

اینجا متوجه نکته ظریفی شدم 
متوجه برنامه ای که طبق اون قراره ایران نابود بشه
امام خامنه ای رو در جا های زیادی خراب میکنند اما جالبه که براتون بگم مشکل ما در فهم صورت مساله است
1. در جاهایی که ادعا میکنند عرب ها ایران رو چپاول کردند و کینه عجیبی از عرب ها دارند
2.در جاییکه شدیدا علیه مردم پارسی و نسل آریایی مطلب مینویسند
جالبه که طرف اول امام خامنه ای رو عرب میدونه و طرف دوم پارسی
اینجا نشون میده که یک قدرت واحد داره اختلاف میندازه
اختلافی که توی اون عرب ها و پارس ها به جون هم افتادن و کسی غیر از این دو نژاد داره حکومت میکنه
فشار روانی بزرگ علیه امام خامنه ای چون امام خامنه ای داره با هاشون میجنگه
امام خامنه ای برای ما با اون میجنگه
و ما برای اسراییل با امام خامنه ای میجنگیم
بهتره که دشمن مشترک رو فراموش نکنیم
و با هم نجنگیم
منبع:www.skyhue.blogspot.com

Saturday, November 5, 2011

جایگاه

قايي از رفتن روزانه به سر كار خسته شده بود ، در حالي كه خانمش هر روز در خانه بود !
او مي خواست زنش ببيند براي او در بيرون چه مي گذرد ...
بنابراين شروع به دعا كرد :
خداي عزيز! من هر روز سر كار مي روم و بيش از ۸ ساعت بيرونم در حاليكه خانمم فقط در خانه مي ماند! من مي خواهم او بداند براي من چه مي گذرد ؟!
بنابراين لطفا اجازه بدين براي يك روز هم كه شده جاي ما با هم عوض بشه !!!
خداوند ، با معرفت بي انتهايش آرزوي اين مرد را برآورد كرد ...
صبح روز بعد مرد با اعتماد كامل همچون يك زن از خواب بيدار شد و براي همسرش صبحانه آماده كرد ، بچه ها رو بيدار كرد و لباسهاي مدرسشون رو آماده كرد . بهشون صبحانه داد ، ناهارشان را تو كوله پشتي شون گذاشت و اونها رو به مدرسه برد...
وقتي برگشت خانه رو جارو كرد، براي گرفتن پول به بانك رفت ، بعد به بقالي رفت،ساعت يك بعد از ظهر بود و او براي درست كردن رختخوابها ، به كار انداختن لباسشويي ، گرد گيري و تي كشيدن آشپز خانه ، رفتن به مدرسه و آوردن بچه ها و سرو كله زدن با آنها در راه منزل ، آماده كردن عصرانه و گرفتن برنامه بچه ها براي تكليف منزل ، اتو كشي و مرتب كردن ميز غذا خوري ، نگاه كردن تلويزيون حين اتو كشي در بعد از ظهر و ... عجله داشت !
(از ذكر انجام بقيه كارها فاكتور گيري شد ....
"در ساعت ۲۳ : ۰۰ در حالي كه از كار طاقت فرساي روزانه خسته شده بود، به رختخواب رفت در حاليكه بايد رضايت همسر در رختخواب را هم تامين مي كرد..."
صبح روز بعد بلافاصله بعد از بيدار شدن از خواب گفت :
خدايا من چه فكري مي كردم ؟!! براي ناراحتي از موندن زنم در منزل سخت در اشتباه بودم ، لطفا و خواهشا اجازه بده من به حالت اول خود برگردم (غلط كردم به خدا) !!!
خداوند پاسخ داد :
پسرم ، من احساس مي كنم تو درس خودت را ياد گرفتي و خوشحالم كه مي خواهي به شرايط خودت برگردي ...
"ولي تو مجبوري ۹ ماه صبر كني، چون ديشب حامله شدي" =))